سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آدمی بد کار به هنگام مرگ فرشته ای را دید

بنام خدا

سلام

آدمی بد کار به هنگام مرگ فرشته ای را دید که نزدیک در دروازه های جهنم ایستاده بود.
فرشته ای به او گفت:
یک کار خوب در زندگیت انجام داده ای و همان به تو کمک خواهد کرد. خوب فکر کن چی بوده! مرد به یاد آورد که یک بار هنگامی که در جنگل مشغول رفتن بود عنکبوتی را سر راهش دید و برای آنکه آن را زیر پا له نکند مسیرش را تغییر داد. فرشته لبخند زد و تار عنکبوتی از آسمان پایین آمد و با خود مرد را به بهشت برد. عده ای از جهنمی ها نیز از فرصت استفاده کرده تا از تار بالا بیایند. اما مرد آنها را به پایین هل داد مبادا که تار پاره شود. در این لحظه تار پاره شد و مرد دوباره به جهنم سقوط کرد.
فرشته گفت: افسوس! تنها به فکر خود بودن همان یک کار خوبی را که باعث نجات تو بود ضایع

السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق(ع) ،یابن رسول الله(ص)

 

با سلام

السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق(ع) ،یابن رسول الله(ص)

ای پرچم دار شیعه و رئیس مذهبت جعفری ، ای بلند اختر ! در شب هجران تو ، عالم  دگرگون شده است . ای ششمین نور سرمدی ، تاریخ از کدام مصیبت تو شکوه  کند ؟ آری تاریخ ........... شرمسار از حکایت غربت توست .

امام صادق (علیه السلام ) فرمود : همانا در این قران جایگاه نور هدایت و چراغهای شب ظلمانی نهفته است . پس شخص تیز بین باید در آن دقت کند و نظر خویش را برای بهره گیری از پرتو آن بگشاید. ( کتاب فضل القران ، ج 5 به نقل از  کتاب واژه های  اخلاقی از اصول کافی ص 136 )

التماس دعا

می پرسی تو را دوست دارم؟

می پرسی تو را دوست دارم؟

حتی اگر بخواهم پاسخ دهم نمی توانم

مگر می شود با کلمات ، احساس دستها را بیان کرد؟

مگر ممکن است با عبارات شرح داد که آن زمان که با دیدگان پر اندیشه و روشن بین به من می نگری چه نشاط و لطفی دلم را فرا می گیرد ؟

می پرسی تو را
دوست دارم
؟ مگر واقعا" پاسخ این سوال را نمی دانی ؟

مگر خاموشی من ، راز دلم را به تو نمی گوید ؟

مگر آه سوزان از سر نهان خبر نمی دهد ؟

راستی آیا شکوه آمیخته به بیم و امید ، که من هر لحظه هم می خواهم به زبان آورم و هم سعی می کنم که از دل بر لبم نرسد ، راز پنهان مرا به تو نمی گوید ؟

عزیز من ! چطور نمی بینی که سراپای من از
عشق
به تو حکایت می کند ؟

همه ذرات وجود من با تو حدیث
عشق
می گویند ، بجز زبانم که خاموش است .


قطعه ای از "راز دل " آلفیری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــین

ا

 

این نوشته های پایین رو رمز دار نوشتم  شاید خود شخص بتونه بخونه

Sdldk  [hk n,sjj nhvl


وقتی عشق می آید

وقتی عشق می آید کسی نمی بیند ولی وقتی میرود همه می بینند .

 

اگر در زندگی چاره ای جز سوختن نداری بسوز اما مثل شمع؛ نه مثل سیگار .

 

بد ترین شکل تنهایی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید .

 

از همه اندوهگین تر شخصی است که از همه بیشتر بخندد .

 

وقتی دهکده ای می سوزد دودش را همه می بینند اما وقتی قلبی می سوزد کسی شعله اش را نمی بیند .

 

اگر روزی قرار باشد عقل را بخرند و بفروشند همه ما به تصور اینکه عقل زیادی داریم فروشنده خواهیم بود .


روایات

 ضعف شیطان

به نام خدا

با عرض سلام و تسلیت پیشاپیش ایام سوگواری مولای متقیان امیرلمومنین علی (علیه السلام )

روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله ) شیطان را دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است . حضرت از او پرسید : چرا به این روز افتاده ای ؟

شیطان گفت : ای رسول خدا ! از دست امت تو رنج می برم و در زحمت بسیار هستم .

پیامبر فرمود : مگر امت من با تو چه کرده اند !

شیطان گفت : ای رسول خدا ! امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصائص را ندارم .

اول  هر وقت به هم می رسند سلام می کنند .  دوم : با هم مصافحه می کنند . سوم : هر کاری را که می خواهند انجام دهند ان شاء الله می گویند .چهارم : از گناه استغفار می کنند . پنجم : تا نام شما را می شنوند صلوات می فرستند . ششم : ابتدای هر کاری بسم الله الحمن الرحیم می گویند

( کشکول ممتاز ص 426

بدبختی شیطان

روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله ) شیطان را دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است . حضرت از او پرسید : چرا به این روز افتاده ای ؟

شیطان گفت : ای رسول خدا ! از دست امت تو رنج می برم و در زحمت بسیار هستم .

پیامبر فرمود : مگر امت من با تو چه کرده اند !

شیطان گفت : ای رسول خدا ! امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصائص را ندارم .

اول  هر وقت به هم می رسند سلام می کنند .  دوم : با هم مصافحه می کنند . سوم :

هر کاری را که می خواهند انجام دهند ان شاء الله می گویند .چهارم : از گناه استغفار می کنند . پنجم : تا نام شما را می شنوند صلوات می فرستند . ششم : ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم می گویند

( کشکول ممتاز ص 426)